آه

اللهم عجل لولیک الفرج

آه

اللهم عجل لولیک الفرج

آه

موضوع این وبلاگ ان شاءالله سلوک عملی خواهد بود .

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

انسان زنده کسی است که زنده را و زندگی را یعنی روح را و جمال جان را می‌بیند و می‌شنود و می‌بوید و لمس می‌کند. یعنی حضور پروردگار را در ھر جان و جاندار و حتّی بیجان. مخصوصاً آدمھا که حامل روح خداوند ھستند. و لذا انسان زنده انسانی خدابین است و خدا فھم و حق بین است و حق پرست وزیبائی بین و جمال یاب است که در وجود انسانھا حضور ذات و قداست روح و طھارت جان را می‌یابد و می‌بوید. و نیز به ھمان میزان آفت و چرک و فساد و زشتی ھائی که جمال جان را کثیف کرده است و با این حال او جمال قدسی حق را زیر این چرک ھم می‌بیند و آنرا مدنظر و مخاطب قرار می دھد. و لذا انسانھا را خدائی می‌کند و به خود می‌آورد و به حرکتی الھی و قدسی وا می‌دارد و دل زده و قلبی و انقلابی می‌سازد. ولی انسان مرده را اگر با عرش پروردگار و ملکوت و ملائک روبرو کنی می‌گوید: اوھام و طلسم و خیالی بیش نیست! و لذا انسان مرده جز مرداب نمی‌یابد و از خویشتن نفرت دارد و فراری است و لحظه ای توان با خود بودن و با خود ماندن و تنھائی را ندارد.
ھمانطور که آدمی قادر نیست لحظه ای با جسد گندیده ای تنھا بماند. آدم مرده مستمراً خودش را بزک می‌کند و گریم می‌نماید و عطر و گلاب می‌پاشد و در ازدحام گم و گور می‌شود تاجسد گندیده خود را نبیند و بتواند گندیدگی و تعفن و فساد خود را به دیگران نسبت دھد. و برای این مقصود مجبور است که مستمراً دعوی عشق نماید تا دیگران به وی امکان پنھان شدن در پشت سرشان را بدھند و برای لحظاتی از وی تمجید کنند و به وی جایزه بدھند و تبریک بگویند.
سخن بر سر تفاوت انسان مؤمن و کافر بود؛ انسان زنده دل و مرده دل.


 

مدیر سایت
۲۹ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۲ ۱ نظر
بین طالب و مطلوب و طلب اوایل فاصله است اما با بالا رفتن از مخروط در انتهای مخروط هرسه یکی مشوند.
دست راستت را بگذار در قاعده مخروط سمت راست, این طالب است .
دست چپت را بگذار در قاعده مخروط سمت چپ این مطلوب است وفاصله بین ایندو طلب است. حالا بصورت مخروطی بالا برو.
در نوک مخروط هر دو دست بهم رسیده‌اند و دیگر نه چپی است نه راستی هست و نه فاصله ای هر سه یکی هستند .
در نهایت طالب و مطلوب و طلب یکی می‌شوند اما اگر"طلب حقیقی باشد.

مدیر سایت
۲۹ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۳۳ ۱ نظر

انسان دو ریشه دارد:
یکی از نسو و دیگری از انس. علما اختلاف کرده‌اند کدام است؟ ولی حقیر معتقد هست هردو ریشه انسان هست منتهی شخص در سیر خودش معلوم می‌کند از کدام ریشه نشأت گرفته بعضی آدم‌ها ریشه‌شان نسو یعنی از نسیان وفراموشی است اینان اشباح هستند و اکثریت مردم را تشکیل می‌دهند عده ای از انسان‌ها از دایره نسیان جهیده‌اند و به حظیرة الانس وارد شده‌اند اینان ریشه‌شان از انس هست کسانی که ریشه در انس دارند با همنوعان و هم ریشه‌های خود انس دارند ولو یکی در مریخ باشد دیگری در خورشید بالاخره این‌ها طبق قانون جذب در یک نقطه اتصال پیدا می‌کنند.
عده ای اتصالشان به عنوان زن و شوهر است عده ای اتصالشان دوست و رفیق
عده ای به عنوان شاگرد و استاد بالاخره این ریشه کارش را خواهد کرد و این اتصال آخرش محو است یعنی هردو یکی می‌شوند.
حال ممکن است کسی زن دیگری باشد ولی محوش در رفیقش باشد
دیگری در استادش.
که نهایت مرتبه محو، محق و اندکاک در معشوق حقیقی یعنی الله جل جلاله هست. چه بسا این شخص فقط همسر اوست همسر طبیعت او اما آنشخص حالا رفیق یا استاد یا همسر اخلاق یا همسر عرفانی اوست و این هیچ منافاتی ندارد منتهی شرع مقدس محدوده همه چیز را مشخص کرده  همسر طبیعت احکام خودش را دارد همسر اخلاق هم احکامش خودش.
آن مسئول بر آوردن آرامش طبعی است این مسئول اخلاق فلذا هیچ اشکالی ندارد که همسر اخلاقی یا همسر عرفانی همجنس باشند یا غیر همجنس. هیچ اشکالی ندارد که شخص همسر اخلاقی خود را حتی یکبار هم نبیند اما چشم دلش خواهد دید پس تمیز بین محدوده‌ها بسیار اهمیت دارد که اگر حفظ مراتب نکنی زندیقی.

حالا ممکن است هر سه این‌ها یک نفر باشند یعنی همسر طبیعی و اخلاقی و عرفانی یک شخص باشند و ممکن است برای هر محدوده همسری داشته باشد منتهی هر محدوده احکام خودش را دارد. دیگر طرف نمی‌تواند بگوید چون این شخص همسر اخلاقی من هست جلوی آن مثلاً برهنه باشم.
نه!! چون برهنگی از احکام همسر طبیعت هست همسر اخلاقی باید دل را مجرد و همینطور همسر عرفانی.

   خلاصه کلام اینکه انسان نیاز به سه همسر دارد در مرتبه طبع همسران باید از جنس مخالف باشند اما در خصوص همسران اخلاقی و عرفانی می‌شود هم جنس هم باشند. هرچند گاها می‌شود که هر سه همسر یکی باشد. اما پایه آرامش در این سه مرتبه فطرت انسان یعنی طبع با ارضاء, اخلاق با تعبد وعرفان با اخلاص است باید رو این‌ها فکر کن ببینم چند مرده حلاجیم.

بلی فرمایش بسیار متین است و حق مطلب هم این است منتهی اگر کسی همسر واحد برای هرسه مرتبه را پیدا کند که در هر سه مرتبه هم طبع هم اخلاق و هم عرفان همسرش باشد فکر کنم یک 120 سالی نیاز است!!!!
البته به جنبه قابلی زن و فاعلی مرد باید بسیار بسیار بسیار بسیار توجه کنیم بحث ارضا هم پایه است نه اینکه همه‌اش باشد آرامش طبعی مادی فاکتورهای بسیار می‌طلبد منتهی باید دقت کرد که آرامش اخلاقی را وارد طبع نکنیم.
ازدواج کامل در هرسه مرتبه رخ می‌دهد این که گفته‌اند هم کفو باید باشند یعنی این به یک معنی. اما اکثریت مردم کفویت را در مرتبه اول تنزل داده‌اند حالا خیلی خوب و آزاد اندیش باشند کمی هم کفویت اخلاقی را در نظر می‌گیرند
حال آنکه اس و اساس عرفان است. بگذریم، کفویت در سه مرتبه طبع و اخلاق و عرفان که حاصل شد این ازدواج کاملاً موفق و ایده آل است اما باز بشدت تاکید می‌کنم احکام هر مرتبه را جدا کنیم هر مرتبه احکام جدا از هم دارد اما عملاً تو در تو هستند.
یعنی چه بسا یکی از لحاظ مثلاً غریزه هم کفو باشند اما اخلاق غریزی هم کفو نباشند. مثال می‌زنم مثلاً اگر زن مزاجش سرد باشد و مرد مزاجش گرم و یا بالعکس این ازدواج حتی در مرتبه جنسی هم ناموفق است و منجر به شکست است.
حال آمدیم هردو هم مزاج بودند یعنی کفویت مادی حاصل است اما اخلاق یکی رذل و دیگری کریمانه است آنوقت این عدم کفویت اخلاق جنسی بر کفویت مادی خواهد چربید و باز مشکل آفرین است.
اکثری مردم در این دو مرحله هستند قلیلی از مردم هستند که نگاهی هم به کفویت عرفانی دارند.
یعنی این را می‌فهمند و حاکم بر آن دو می‌دانند اینجا دیگر مرحله شکوفایی انسان است و اینجا است که اجتماع این مرد و زن ثمر بخش است و آنچه تولید می‌شود انسان است و اگر فقط هردو کفویت مادی داشته باشند فقط آنچه تولید می‌شود حیوان دو پا هست. لذا انسان باید شد تا انسان تولید کرد.
اینجاست که احادیث را گونه دیگری خواهیم فهمید چرا پیامبر صلوات الله علیه فرمودند به عطر و زن علاقه دارم اما در مورد نماز صرف علاقه نفرمودند بلکه فرمود چشم روشنی من در نماز قرار داده شده است.
یعنی فطرت عرفانی من است که علاقه اخلاقی و مادی من را تحت سلطه قرار داده لذا من تولید انسان می‌کنم. من کارخانه انسان سازی هستم من رحمة للعالمین هستم.
اما ماها چه؟!
ما چشم روشنی مان در نماز نیست بلکه در فلان رقاصه است یا فلان پول و ماشین است. وقتی چشم روشنی این شد تولیدی من انسان نیست بلکه هرزه خوارتولید می‌کند. اینجاست که فهمیده می‌شود وقتی گفته شده هیج اجتماعی و هیچ بنیانی نزد خدای تعالی محبوب تر از"خانواده" نیست یعنی چه؟
فرمودند "خانواده‌ها." نفرمود هر نوع اجتماعی. سگ و خوک هم اجتماع دارند
بعضی ما دو پاها زن و شوهری‌شان اجتماع دو انسان نیست بلکه اجتماع دیوار با ماشین یا پول با سگ یا اسب با طلا و همینطور هست اجتماع انسان با انسان در هر سه مرتبه تولید انسان در هر سه مرتبه می‌کند.
پایان سخنان گهر بار
مدیر سایت
۲۷ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۴۶ ۱ نظر
منتظر واقعی منتظر واقعی کسی است که اهل رعایت حلال و حرام واقعی به قصد قربت باشد . کسی که می گوید من منتظر امام زمان (عج) هستم ، باید دقیقاً حلال و حرام را در خوردن و خوابیدن ، سخن گفتن ، دیدن و شنیدن و ... رعایت کند.
مراقبه و محاسبه یعنی اینکه منتظر باشید ؛ نه به این معنی که شاید 10 سال یا 20 سال دیگر شاید آقا بیاید ؛ بلکه اگر منتظر واقعی باشید می توانید 3-2 روزه از محضر حضرت استفاده کنید . آیا در عصر غیبت نیز مردم نیازمند هدایت هستند ؟ قبل از ورود به ملکوت ، طبابت مطرح است ، پس از ورود به ملکوت هدایت شروع می شود .
 چنانچه در سوره اعراف می فرماید : أوَلَم ینظروا فی مَلَکوتِ السماءِ و الأرضِ . اگر انسان وارد عالم ملکوت نشود ، نمی تواند از هدایت قرآن و پیامبر و امام (علیهم السلام) استفاده کند . آیا در عصری که به غیبت معروف است ما باید هدایت پیدا کنیم ؟ در حالی که اگر امام نباشد ، هدایت تحقق نمی یابد . آیا در قیامت به ما اجازه خواهند داد تا اعتراض کنیم که چرا امام برای ما نداده ای تا هدایت شویم ؟!
امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه شریفه «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم .» می فرماید : در مورد ما ـ امامان ـ از شما سؤال خواهد شد . هرکس در روز قیامت ناراحت باشد ، از دست خود و بخاطر کارهای خودش ناراحت است . (البته غیر از تعداد معدودی که به عنوان مستضعف هستند که در دنیای کنونی تعداد آنها به هزار نفر هم شاید نرسد .)
لذا مقتضی برای هدایت موجود و مانع نیز مفقود است . اگر مقتضی موجود نباشد و مانعی نیز در سر راه هدایت باشد ، در آن صورت ما معذور خواهیم بود . جواب این است که هرکس منتظر حقیقی باشد ، چشم دلش باز می شود و می بیند که در محضر امام (علیه السلام) است . ما الآن در محضر امام هستیم ولی نمی بینیم .
 یکی از القاب و صفات حضرت نیز که در قرآن نیز به آن اشاره شده ، «ماء معین» است . ولی گناه باعث می شود دستمان به امام نرسد . در اثر گناه از امام دور می شویم ، یعنی دستمان به امام نمی رسد با اینکه آن حضرت در کنار ما است . همچون کسی که فلج است و نمی تواند از آبی که در کنارش گذاشته اند ، حتی یک قطره هم بردارد و بنوشد . «کلّا بَل رانَ عَلَی قُلوبِهم ما کانوا یکسِبُون.» منتظر واقعی یعنی کسی که از این گناهها به پاکی می رسد . از گناه که پاک شد ، چشم و گوش جانش به کار می افتد و [می تواند از هدایت امام بهره مند گردد.]
 امام (علیه السلام) دائم در حال صحبت و سخن گفتن است. امّا زمانی که انسان گناه می کند ، ابتدا جانش بیمار می شود ؛ اگر درمان نشود ، می میرد : «ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه . » و اگر به جایی رسید که به جانش مُهرزده شد و مُرد ، در آنصورت : «سواء علیهم أءنذرتهم أم لم تنذرهم لا یؤمنون» .
در صورتی که جان انسان بیمار باشد ، سخن امام برای او مضرّ خواهد بود . (ولا یزید الظالمین الا خسارا) . اگر شما در این راه استقامت کنید ، [قالوا ربنا الله ثم استقاموا] ، وقتی وارد این مسیر شُدید ، حال به حال نباشید ، نگویید با یک گل بهار نمی شود . نگویید همه خمس نمی دهند ، همه پارتی بازی می کنند ، همه دروغ می گویند و ... اگر بخواهید با رابطه کارتان را حل کنید ، در ظاهر مشکلتان حل شده است ، و در واقع دچار مشکلات زیادی شده است . حتی اگر همه شهر خلاف و گناه کنند ، تو نکن .
تدبیر امور و مدیریت عالَم به دست خداست : (یدبر الأمر) . ابوذر می گوید اگر در هر کجای عالم باشم و کسی هم با من نباشد ولی قرآن داشته باشم ، تنها نیستم . آدمی در جمع میلیونها انسانی که گناه می کنند ، تنهاست و در بیابان اگر تنها با خدا باشی ، با اهل بیت (علیهم السلام) و با قرآن باشی تنها نیستی. اگر خدا با کسی باشد ، تمامی پیامبران ، ائمه تمامی آسمانها و زمین با او خواهد بود ، «تنها» کسی است که گناه می کند . و أن لواستقاموا علی الطریق لأسقیناهم ماءاً غدقاً : اگر مؤمنان در صراط مستقیم ، در راه دین ، استقامت کنند ، به آنان آب فراوان خواهیم داد و سیرابشان خواهیم کرد .
 منظور از آب چیست ؟ آن آبی که انسانیت انسان از آن سیراب می شود ، قرآن و دین و هدایت است . آب ظاهری ، مشترک بین انسان و حیوان است (لتأکلوا أنتم و أنعامکم) این آب ، آب انسانیت نیست ، آب بدن است . آب انسانیت ، امام زمان (علیه السلام) است ، قرآن است . چه وقت این آب را به ما می دهند ؟ - : زمانی که استقامت داشته باشیم . اینکه می گویند در ماه رمضان ، این دهان را ببندید ، برای این است که دهان دیگری باز شود ، قرار است با این دهان قرآن و امامت تناول شود . این دهان بستی دهانی باز شد تا خورنـده لقمه های راز شد نتیجه اینکه : هدایت امام (علیه السلام) همیشه هست ، و در این هزار و چند سال دوران غیبت هم ، این هدایت بوده است . منتهی برای استفاده کنندگان . کسانی که الآن استفاده نکنند ، اگر خود حضرت هم تشریف بیاورند ، استفاده نخواهند کرد.
 استادبراعتی (ره)
مدیر سایت
۰۱ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۲ ۰ نظر