ریشه های انسان
انسان دو ریشه دارد:
یکی از
نسو و دیگری از انس. علما اختلاف کردهاند کدام است؟ ولی حقیر معتقد هست
هردو ریشه انسان هست منتهی شخص در سیر خودش معلوم میکند از کدام ریشه نشأت
گرفته بعضی آدمها ریشهشان نسو یعنی از نسیان وفراموشی است اینان اشباح
هستند و اکثریت مردم را تشکیل میدهند عده ای از انسانها از دایره نسیان
جهیدهاند و به حظیرة الانس وارد شدهاند اینان ریشهشان از انس هست کسانی
که ریشه در انس دارند با همنوعان و هم ریشههای خود انس دارند ولو یکی در
مریخ باشد دیگری در خورشید بالاخره اینها طبق قانون جذب در یک نقطه اتصال پیدا میکنند.
عده ای اتصالشان به عنوان زن و شوهر است عده ای اتصالشان دوست و رفیق
عده ای به عنوان شاگرد و استاد بالاخره این ریشه کارش را خواهد کرد و این اتصال آخرش محو است یعنی هردو یکی میشوند.
حال ممکن است کسی زن دیگری باشد ولی محوش در رفیقش باشد
دیگری در استادش.
که نهایت مرتبه محو، محق و اندکاک در معشوق حقیقی یعنی الله جل جلاله هست.
چه بسا این شخص فقط همسر اوست همسر طبیعت او اما آنشخص حالا رفیق یا استاد
یا همسر اخلاق یا همسر عرفانی اوست و این هیچ منافاتی ندارد منتهی شرع مقدس محدوده همه چیز را مشخص کرده همسر طبیعت احکام خودش را دارد همسر اخلاق هم احکامش خودش.
آن مسئول بر آوردن آرامش طبعی است این مسئول اخلاق فلذا هیچ اشکالی ندارد
که همسر اخلاقی یا همسر عرفانی همجنس باشند یا غیر همجنس. هیچ اشکالی ندارد
که شخص همسر اخلاقی خود را حتی یکبار هم نبیند اما چشم دلش خواهد دید پس
تمیز بین محدودهها بسیار اهمیت دارد که اگر حفظ مراتب نکنی زندیقی.
حالا ممکن است هر سه اینها یک نفر باشند یعنی همسر طبیعی و اخلاقی و
عرفانی یک شخص باشند و ممکن است برای هر محدوده همسری داشته باشد منتهی هر
محدوده احکام خودش را دارد. دیگر طرف نمیتواند بگوید چون این شخص همسر
اخلاقی من هست جلوی آن مثلاً برهنه باشم.
نه!! چون برهنگی از احکام همسر طبیعت هست همسر اخلاقی باید دل را مجرد و همینطور همسر عرفانی.
خلاصه کلام اینکه انسان نیاز به سه همسر دارد در مرتبه طبع همسران باید
از جنس مخالف باشند اما در خصوص همسران اخلاقی و عرفانی میشود هم جنس هم
باشند. هرچند گاها میشود که هر سه همسر یکی باشد. اما پایه آرامش در این
سه مرتبه فطرت انسان یعنی طبع با ارضاء, اخلاق با تعبد وعرفان با اخلاص است
باید رو اینها فکر کن ببینم چند مرده حلاجیم.
البته به جنبه قابلی زن و فاعلی مرد باید بسیار بسیار بسیار بسیار توجه کنیم بحث ارضا هم پایه است نه اینکه همهاش باشد آرامش طبعی مادی فاکتورهای بسیار میطلبد منتهی باید دقت کرد که آرامش اخلاقی را وارد طبع نکنیم.
ازدواج کامل در هرسه مرتبه رخ میدهد این که گفتهاند هم کفو باید باشند یعنی این به یک معنی. اما اکثریت مردم کفویت را در مرتبه اول تنزل دادهاند حالا خیلی خوب و آزاد اندیش باشند کمی هم کفویت اخلاقی را در نظر میگیرند
حال آنکه اس و اساس عرفان است. بگذریم، کفویت در سه مرتبه طبع و اخلاق و عرفان که حاصل شد این ازدواج کاملاً موفق و ایده آل است اما باز بشدت تاکید میکنم احکام هر مرتبه را جدا کنیم هر مرتبه احکام جدا از هم دارد اما عملاً تو در تو هستند.
یعنی چه بسا یکی از لحاظ مثلاً غریزه هم کفو باشند اما اخلاق غریزی هم کفو نباشند. مثال میزنم مثلاً اگر زن مزاجش سرد باشد و مرد مزاجش گرم و یا بالعکس این ازدواج حتی در مرتبه جنسی هم ناموفق است و منجر به شکست است.
حال آمدیم هردو هم مزاج بودند یعنی کفویت مادی حاصل است اما اخلاق یکی رذل و دیگری کریمانه است آنوقت این عدم کفویت اخلاق جنسی بر کفویت مادی خواهد چربید و باز مشکل آفرین است.
اکثری مردم در این دو مرحله هستند قلیلی از مردم هستند که نگاهی هم به کفویت عرفانی دارند.
یعنی این را میفهمند و حاکم بر آن دو میدانند اینجا دیگر مرحله شکوفایی انسان است و اینجا است که اجتماع این مرد و زن ثمر بخش است و آنچه تولید میشود انسان است و اگر فقط هردو کفویت مادی داشته باشند فقط آنچه تولید میشود حیوان دو پا هست. لذا انسان باید شد تا انسان تولید کرد.
اینجاست که احادیث را گونه دیگری خواهیم فهمید چرا پیامبر صلوات الله علیه فرمودند به عطر و زن علاقه دارم اما در مورد نماز صرف علاقه نفرمودند بلکه فرمود چشم روشنی من در نماز قرار داده شده است.
یعنی فطرت عرفانی من است که علاقه اخلاقی و مادی من را تحت سلطه قرار داده لذا من تولید انسان میکنم. من کارخانه انسان سازی هستم من رحمة للعالمین هستم.
اما ماها چه؟!
ما چشم روشنی مان در نماز نیست بلکه در فلان رقاصه است یا فلان پول و ماشین است. وقتی چشم روشنی این شد تولیدی من انسان نیست بلکه هرزه خوارتولید میکند. اینجاست که فهمیده میشود وقتی گفته شده هیج اجتماعی و هیچ بنیانی نزد خدای تعالی محبوب تر از"خانواده" نیست یعنی چه؟
فرمودند "خانوادهها." نفرمود هر نوع اجتماعی. سگ و خوک هم اجتماع دارند
بعضی ما دو پاها زن و شوهریشان اجتماع دو انسان نیست بلکه اجتماع دیوار با ماشین یا پول با سگ یا اسب با طلا و همینطور هست اجتماع انسان با انسان در هر سه مرتبه تولید انسان در هر سه مرتبه میکند.
پایان سخنان گهر بار
همسر عرفانی؟
همسر اخلاقی؟
هردو از یه جنس باشند اشکال نداره!!!!
روحشون بدون دیدن هم بهم ارتباط داشته باشه؟
یعنی ندیده جذب هم میشن؟؟