آه

اللهم عجل لولیک الفرج

آه

اللهم عجل لولیک الفرج

آه

موضوع این وبلاگ ان شاءالله سلوک عملی خواهد بود .

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

دانلود کتاب استوار بصورت ورد


دانلود کتاب استوار بصورت (pdf)


تذکر: این کتاب از سایت http://www.sofiye.net/ گرآوری شده است . بصورت فایلهای رود وپی دی اف تبدیل شده است .
مدیر سایت
۱۰ دی ۹۳ ، ۱۶:۴۱ ۱ نظر

در حدیثی از مولای موحدان قله عارفان و امام مخلصان هست که:

مدیر سایت
۲۵ آذر ۹۳ ، ۱۶:۱۵ ۰ نظر



چکیده ای از آداب مخصوص شاگرد در مقابل استاد، برگرفته شده از کتاب المُرادُ مِن مُنیَةُ المُرید با اندکی تلخیص و تصرف

مدیر سایت
۲۵ آذر ۹۳ ، ۱۶:۱۰ ۰ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
مدیر سایت
۲۱ آذر ۹۳ ، ۱۵:۴۹
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
مدیر سایت
۱۹ آذر ۹۳ ، ۲۰:۴۸


   
سوم:این دعاى شریف است که از گناهان حفظ مى‏کند، و دربرگیرنده رستگارى در دنیا و آخرت است:

مدیر سایت
۱۱ آذر ۹۳ ، ۲۱:۱۳ ۰ نظر


ختم سوره واقعه و دعای مخصوص برای وسعت رزق و تسهیل امور مهم

مدیر سایت
۱۱ آذر ۹۳ ، ۲۱:۱۱ ۱ نظر


حدیث نمود برای ما  عبدالله از ابو جعفر حمید بصری از مردی نیشابوری به نام عبدالله از ابراهیم بن ادهم فراد از محمد بن علی بن ابی طالب از پیغمر صلی الله علیه وآله وسلم که رسول اکرم فرمودند : هرکس این نامها را بخواند خدای تعالی او را مستجاب میفرماید .

مدیر سایت
۱۱ آذر ۹۳ ، ۲۱:۱۰ ۳ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
مدیر سایت
۱۱ آذر ۹۳ ، ۲۱:۰۵
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
مدیر سایت
۲۹ آبان ۹۳ ، ۰۰:۴۲


پس از نزول آیه شریفه « وَ إن جَهَنّمَ لَمَوعِدِهُم أجمَعین لَها سِبعَه أبوابَ لِکُلّ باب مِنهُم جَزءٌ مَقسوم » ، رسول خدا (ص) حالش تغییر کرد و گریه شدیدی فرمود . اصحاب هم گریان شدند و نمی دانستند چه نازل شده و هیچ کدام از آنها نمی توانستند از آن حضرت سبب گریه را بپرسند ! جناب سلمان گفت : هیچ چاره ای ندارد مگر آنکه حضرت فاطمه زهرا (س) بیاید .

مدیر سایت
۳۰ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۲۱ ۱ نظر

  بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحَمدُلله ربِّ العالَمین و صَلّی اللهُ علی مُحمّدٍ و آله الطّاهِرین


توسط: استاد معظم حضرت آیت الله کمیلی خراسانی‌سلمه الله

***

شرح درس

موضوع این درس ضرورت داشتن استاد در این راه سیر و سلوک است. شما الحمدلله استاد خود را انتخاب کردید و در جلسات شرکت دارید. از گذشته هم کم و بیش می‌دانستید که داشتن استاد در این راه چقدر اهمیت دارد؛ اما این مطلب نیاز دارد که بیشتر شکافته و بازگو شود. برخی از موضوعات تکرارش لازم است. ما می‌بینیم که در «سوره الرّحمن» برخی آیات تکرار می‌شود و یا در سایر سوره‌های قرآن نیز برخی آیات تکرار شده اند. این برای این است که شما اگر به مطلبی در یک سوره توجه کردید، در سوره دیگر به همان مطلب مجددا توجه کنید، تا تکرار آن باعث تراکم موضوع در ذهن شود و کمتر نسبت به آن غفلت و نسیان و فراموشی پیدا کنید.

مدیر سایت
۲۵ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۳۷ ۴ نظر



1.تراوشات نفسانی
لذا بهترین انسان‌ها کسانی هستند که در مرحله اوّل، شهوات را درون خودشان از بین ببرند، اولیا خدا از جمله آن مرد الهی و عظیم‌الشّأن، صاحب جامع السّعادات، ملأ محمّدمهدی نراقی یک تعبیری را در رابطه با شهوت بیان می‌کنند، ایشان می‌فرمایند: شهوت یعنی آنچه خواسته نفسانی و غیر از خواسته پروردگار عالم است؛ یعنی هرچه که تراواشات نفسانی است، شهوت می‌شود و هرچه من الله تبارک و تعالی است، بندگی. لذا انسان باید با هرچه که می‌خواهد از نفس بیرون بیاید، مقابله کند.

مدیر سایت
۲۳ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۱۰ ۵ نظر

لینک دانلود بصورت ورد

لینک دانلود بصورت پی دی اف

منبع : گردآوری از جلسات سایت  استاد معظم حضرت آیت الله کمیلی سلمه الله

مدیر سایت
۲۱ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۲۸ ۰ نظر

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحَمدُلله ربِّ العالَمین و صَلّی اللهُ علی مُحمّد و آله الطّاهِرین

 

شرح درس

همانطور که می‌دانید عمّار از شخصیت‌های بزرگی بوده است. این دعا را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه از عمار بن یاسر (رضوان الله تعالی علیه) نقل می کند؛ این دعا را ما به دلیل نکات معرفتی و توحیدی که در آن است در کتاب آورده ایم.

فی شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید: دعاء عمار بن یاسر(رضوان الله علیه):

«اللّهُمَّ إنّکَ تَعلمُ أنّی لَو أعلَم أنَّ رِضاک فی أن أقذفَ نفسی فی هذا البحر لَفَعَلتُ، اللّهُمّ إنّکَ تَعلَم أنّی لَو أعلمُ أنّ رضاکَ فی أن أضْعَ سِیفی فی بَطنی ثُمّ أنْحَنی عَلیه حَتّی یَخرُجَ مِن ظَهری لَفَعَلتُ»؛

مدیر سایت
۱۹ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۱۱ ۰ نظر

خواستم از امام زمان بگویم، گفتم بهتر است از کسی نقل قول کنم که در حضور بوده است. این مطالب را از محضر آیت الله بهجت (قدس سره) برایتان نقل می کنم.امام زمان (عج) (عینُ النّاظره و اُذُنُه السّامِعَه ولِسانُهُ النّاطق و یَدُهُ الباسطَه: چشم بینا، گوش شنوا، زبان گویا و دست گشادۀ خداوند) است.

 

 

در رؤیت امام (علیه السلام) مقابله و محاذات شرط نیست؛ بلکه هر جا نشسته، بر اَرَضین سُفلی و سماوات سبع و مافیهنَّ و ما بینهنَّ اِشراف دارد.

 

مدیر سایت
۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۳۴ ۱ نظر

ھنگامیکه کسی فرد دیگری را مورد تمجید و ستایش قرار می دھد اگر این امر پدیده ای عمداً و آگاھانه از روی فریبکاری نباشد باز ھم یک فریب غریزی و ناخودآگاه در میان است که راز عشق می‌باشد. ھرکسی ھر نیکی وزیبائی و عظمتی را که در دیگری می‌بیند در واقع خودش را دیده است. این امرشامل حال ھر زشتی و بدی ھم می‌شود.

مدیر سایت
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۱۲ ۱ نظر
مدیر سایت
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۱ ۱ نظر
مدیر سایت
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۳۶ ۱ نظر
مدیر سایت
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۳۳ ۰ نظر
1-  اگر برای دلت درب نساختی، یک درب برای دلت بساز که غیر خدا به دلت راه پیدا نکند.


2-  هیچ گناهی را کوچک نشمارید و به کوچکی آن نگاه نکنید. نگاه کنید ببینید مخالفت چه کسی را کردید. شاید غضب خدا در همین گناه باشد.
از آن طرف، هیچ عبادتی را هم کوچک نشمارید، شاید که رضایت خدا در همین عبادت باشد.





مدیر سایت
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۳۲ ۱ نظر
پدر حاج شیخ عباس قمی (مفاتیح الجنان)، پای منبر حاج شیخ غلامرضا نشسته بود. حاج شیخ غلامرضا داشت از روی کتابی که شیخ عباس قمی نوشته بود، مسأله می گفت. پدر شیخ عباس نمی دانست که این کتاب را پسرش نوشته.
شیخ عباس آمد در گوش پدرش چیزی بگوید، ناگهان پدرش جلوی مردم سر او داد زد که
"بیا و بنشین ببین حاج شیخ غلامرضا چه می گوید؟
بیا و بنشین و بفهم!"
حاج شیخ عباس قمی به پدرش گفت:
"پدر جان! دعا کن بفهمم"
نگفت این کتاب را من خودم نوشتم، نرفت به مادرش بگوید پدرم جلوی جمع آبروی مرا ریخت، خیره خیره به پدرش نگاه نکرد، فقط آهسته گفت:
"پدر جان! دعا کن بفهمم"



مدیر سایت
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۲۸ ۰ نظر
هنوز لذتی از عبادت و به خصوص نمازمان احساس نکردیم،
چه کنیم در نماز حضور قلب داشته باشیم؟
آیت الله بهجت در حالی که سرش را تکان می داد فرمود: آقا، این دردی است که همه گرفتاریم.
عرض شد: آقا به هر حال مراتبی دارد، بعضی همچون شما مراتب عالی دارید و ماها هیچی؟
ماها چه باید بکنیم؟
باز فرمود: شاید من مرتبه شما را تمنّا کنم.
بعد از اصرار ما فرمودند:
این احساس لذّت یک سری مقدمات خارج از نماز است.
یک سری مقدمات در خود نماز و آن این است که:
انسان گناه نکند، قلب را سیاه و دل را تیره نکند، معصیّت روح را مکدّر و نورانیت دل را می برد.
باید روغن چراغ را زیاد کنیم (معرفت پیدا کنیم) ایمان قلبی و باطنی را تقویت کنیم.
وقتی وارد نماز می شوید، هنگام خواندن حمد و سوره به معنای آن توجه کنیم .
تا ارتباط حفظ شود.
باید در طول 24 ساعت حواس خود را کنترل کنیم. در طول روز گوش، چشم و ... را کنترل کنیم.
از اوّل نماز، توسل حقیقی به امام زمان (عج) پیدا کنی.




مدیر سایت
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۲۷ ۱ نظر

استاد:انسان راه رفته ای است که سالک را راهبری میکند و در مهلکات با همّ خود خطرات را از او برطرف میکند
ب))رفیق که شامل:
مرشد:از شاگردان ارشد استاد هست که مبتدی را خم و چم راه آشنا میکند
مصاحب: یار و دوست سالک که باهم و قدم بقدم تحت تربیت استاد هستند واز حال هم استفاده میکنند
هم کیش:سالکی هست که تحت تربیت استاد دیگر قرار داردو با سالک فقط برای بهره وری ازحال همدیگر مراوده دارند نه دستورات سلوکی


لاابالی :رندی که بر هرچه پیش آید و هرچه بگوید بی اعتناست .
لاشیء: لقب دنیا .
لاله: نتیجه معرفتها که مشاهده کنند . کنایه از چهره گلگون محبوب .
لاهوت: حیاتی که ساری در اشیاء است و " ناسوت " محل آن است .
لاهی: غافلی که حق را در صورتهای وسایط و روابط باز شناسد .
لایحه: آنچه از نور تجلی ظاهر شود .
لب: ـ عقلی که منور به نور قدس بود و صافی از قشور اوهام و تخیلات .
ـ اشاره به نفس رحمانی .
لباس: لباس تقوی .
لب شکرین: کلام منزل که به انبیاء از طریق ملک می رسد و به اولیاء به وسیله تصفیه باطن .
لب شیرین: (1 ) کلام بی واسطه به شرط ادراک و شعور . مانند حدیث قدسی و واردات غیبی ، (2 ) کلام بی واسطه ، کلام معشوق ، لب محبوب .
لب لعل :بطون کلام ، کلام معشوق .
لحظ :توجه دل به امور غیبی .
لذت: آن خوشی که بر اثر مشاهده جمال محبوب دست می دهد .
لسان: بیان علم حقایق .
لسان الحق: انسان کامل .
لطف: پرورش دادن معشوق عاشق را به طریق مواسات . آنچه بنده را به طاعت حق نزدیک و از معاصی دور کند .
لطیفه: ( 1 ) حقیقت انسانی که لطیفه ربانی است ، ( 2 ) امر لطیف و معنی خاص که به لفظ در نیاید .
لعل: دل درویشان .
لغو: آنچه انسان را از حق باز دارد .
لقا: ظهور معشوق ، به طوری که عاشق را یقین شود که اوست .
لمه: ( نزدیک شدن ) احساسی که هم شیطان و هم فرشته به دل انسان می افکند . لمه شیطان تهدید به شر و ناامیدی از خیر است و لمه فرشته امیدوار کردن انسان به خیر و تصدیق حق .
لوامع: ( 1 ) اظهار نور بر دل با بقاء فواید آن ، ( 2 ) انوار درخشان که پرتو می افکند بر اهل بدایات از صاحبان نفسهای پاک .
لوایح: کنایه از اختلاف احوال ارباب سلوک ومقامات آنها .
لوح محفوظ: نور الهی .
لؤلؤ معظم: انسان کامل .
لهو: چیزی که انسان را از خدا بازدارد .
لیله القدر: شبی که سالک را به تجلی خاص مشرف گردانند تا به آن تجلی ، قدر و مرتبت خود را نسبت به محبوب بشناسد و مقام اهل کلام در معرفت


مدیر سایت
۱۵ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۰۹ ۱ نظر

امیرالمومنین امام على علیه‌‏السلام:
مردى نزد پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله آمد و گفت: به من کارى بیاموز که با انجام دادنش، خداوند مرا دوست بدارد، آفریدگان نیز دوستم بدارند، خداوند دارایى‏‌ام را بیفزاید، تندرستم گرداند، عمرم را طولانى کند و مرا با تو محشور سازد.

مدیر سایت
۱۵ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۰۱ ۰ نظر

موضوع علم عرفان خدا نیست چون اصلا خدا قابل بحث نیست موضوع علم عرفان ارتباط حق با عالم و عالم با حق است من حیث الارتباطین ارتباط کثرت با وحدت و ارتباط وحدت با کثرت .

مدیر سایت
۱۴ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۰۹ ۰ نظر

حمدی که اقتضا میکند از مرحله ذات تنزل کرد- حمدا یرتضیه ذاتک و حمدا یقتضیه کنه حقائق کمالاتک الصفاتیه -

  کمالات صفاتی تو آن را اقتضا میکند اینطور حمدی میکنم تو را چون ممکن است بعضی ها خیلی ها هست که شما ممکن است چیزهایی را خود ما توجه نداریم به آنها ولی خواسته و نا خواسته نظام عالم به این است که آن تاثیرش را میگذارد از ادنی مراتبش تا اعلی مراتبش این است یک بار عرض شد از خود یک عارف بپرسید دارید به ما فیض میدهید میگوید نه،ولی واقعیت این است که این دارد به اطرافیانش از آن کانال خودش که وصل است،فیض میدهد چه شما بخواهی و چه نخواهی به سایه هم بروی به خانه هم بروی آن نور خورشید خانه تان را روشن میکند اللهم اینکه یک نفربرود در پستو کمد در و دیوار را به رویش ببندد در تاریکی باشد , نزدیکی به ولی الهی , که گفتن حول کامل بگردید دنبال کامل بگردید.

مدیر سایت
۱۴ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۵۱ ۰ نظر
این پرسشها در چهار بخش عمومی -اخلاقی-تفسیری ,روایی و اعتقادی وکلامی طراحی شده است امید است که مورد توجه رهپویان قرار بگیرد.

مدیر سایت
۱۳ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۲۰ ۰ نظر

مقدمه مصباح الانس:

سبحانک  و بحمدک اگر اول مفتاح را باز کنید نوشته شده : اللهم : با الف شروع کرد ولی مصباح با سین شروع کرد و اینها یک دأبی هم دارند که مثل قرآن با الف شروع شده الحمد لله رب العالمین که در خود این هم لطیفه است نه اینطور که همینطور قلم گذاشته اند و نوشته اند،نه،قلم گذاشتنشان روی حساب و کتاب است حتی در بدایه و نهایه که علامه طباطبایی نوشته دقت فرمایید با الف شروع شده بعد این بنده خدا با سین شروع کرده.

مدیر سایت
۱۱ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۵۷ ۲ نظر

غافل باشد انیست که مراتب را کمل ظهور پیدا می کند همین است بعد می گوید که این را خیلی می شنویم:

آقا شما چرا عزلت گرفتید . شما چرا صحبت نمی کنید ؟ ائمه اینطور بودند؟ما به راه ائمه هستیم. مرد حسابی تو که می گویی ما براه ائمه هستیم ذره ای از معارف ائمه را نفهمیده ای که می گویی ما به راه ائمه هستیم .ائمه و پیامبران  واولیاء واوصیاء و کملین در مقام لا یشغلها شآن عن شآن هستند اینها سفر اول ، دوم ، سوم ، چهارم را طی کرده اند .

مدیر سایت
۱۱ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۲۷ ۰ نظر
این مجموعه از وبلاگ طریق الی الله گردآوری شده است و برای سالکان خیلی مفید میباشد.
مدیر سایت
۱۱ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۰۸ ۰ نظر

انسان زنده کسی است که زنده را و زندگی را یعنی روح را و جمال جان را می‌بیند و می‌شنود و می‌بوید و لمس می‌کند. یعنی حضور پروردگار را در ھر جان و جاندار و حتّی بیجان. مخصوصاً آدمھا که حامل روح خداوند ھستند. و لذا انسان زنده انسانی خدابین است و خدا فھم و حق بین است و حق پرست وزیبائی بین و جمال یاب است که در وجود انسانھا حضور ذات و قداست روح و طھارت جان را می‌یابد و می‌بوید. و نیز به ھمان میزان آفت و چرک و فساد و زشتی ھائی که جمال جان را کثیف کرده است و با این حال او جمال قدسی حق را زیر این چرک ھم می‌بیند و آنرا مدنظر و مخاطب قرار می دھد. و لذا انسانھا را خدائی می‌کند و به خود می‌آورد و به حرکتی الھی و قدسی وا می‌دارد و دل زده و قلبی و انقلابی می‌سازد. ولی انسان مرده را اگر با عرش پروردگار و ملکوت و ملائک روبرو کنی می‌گوید: اوھام و طلسم و خیالی بیش نیست! و لذا انسان مرده جز مرداب نمی‌یابد و از خویشتن نفرت دارد و فراری است و لحظه ای توان با خود بودن و با خود ماندن و تنھائی را ندارد.
ھمانطور که آدمی قادر نیست لحظه ای با جسد گندیده ای تنھا بماند. آدم مرده مستمراً خودش را بزک می‌کند و گریم می‌نماید و عطر و گلاب می‌پاشد و در ازدحام گم و گور می‌شود تاجسد گندیده خود را نبیند و بتواند گندیدگی و تعفن و فساد خود را به دیگران نسبت دھد. و برای این مقصود مجبور است که مستمراً دعوی عشق نماید تا دیگران به وی امکان پنھان شدن در پشت سرشان را بدھند و برای لحظاتی از وی تمجید کنند و به وی جایزه بدھند و تبریک بگویند.
سخن بر سر تفاوت انسان مؤمن و کافر بود؛ انسان زنده دل و مرده دل.


 

مدیر سایت
۲۹ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۲ ۱ نظر
بین طالب و مطلوب و طلب اوایل فاصله است اما با بالا رفتن از مخروط در انتهای مخروط هرسه یکی مشوند.
دست راستت را بگذار در قاعده مخروط سمت راست, این طالب است .
دست چپت را بگذار در قاعده مخروط سمت چپ این مطلوب است وفاصله بین ایندو طلب است. حالا بصورت مخروطی بالا برو.
در نوک مخروط هر دو دست بهم رسیده‌اند و دیگر نه چپی است نه راستی هست و نه فاصله ای هر سه یکی هستند .
در نهایت طالب و مطلوب و طلب یکی می‌شوند اما اگر"طلب حقیقی باشد.

مدیر سایت
۲۹ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۳۳ ۱ نظر

انسان دو ریشه دارد:
یکی از نسو و دیگری از انس. علما اختلاف کرده‌اند کدام است؟ ولی حقیر معتقد هست هردو ریشه انسان هست منتهی شخص در سیر خودش معلوم می‌کند از کدام ریشه نشأت گرفته بعضی آدم‌ها ریشه‌شان نسو یعنی از نسیان وفراموشی است اینان اشباح هستند و اکثریت مردم را تشکیل می‌دهند عده ای از انسان‌ها از دایره نسیان جهیده‌اند و به حظیرة الانس وارد شده‌اند اینان ریشه‌شان از انس هست کسانی که ریشه در انس دارند با همنوعان و هم ریشه‌های خود انس دارند ولو یکی در مریخ باشد دیگری در خورشید بالاخره این‌ها طبق قانون جذب در یک نقطه اتصال پیدا می‌کنند.
عده ای اتصالشان به عنوان زن و شوهر است عده ای اتصالشان دوست و رفیق
عده ای به عنوان شاگرد و استاد بالاخره این ریشه کارش را خواهد کرد و این اتصال آخرش محو است یعنی هردو یکی می‌شوند.
حال ممکن است کسی زن دیگری باشد ولی محوش در رفیقش باشد
دیگری در استادش.
که نهایت مرتبه محو، محق و اندکاک در معشوق حقیقی یعنی الله جل جلاله هست. چه بسا این شخص فقط همسر اوست همسر طبیعت او اما آنشخص حالا رفیق یا استاد یا همسر اخلاق یا همسر عرفانی اوست و این هیچ منافاتی ندارد منتهی شرع مقدس محدوده همه چیز را مشخص کرده  همسر طبیعت احکام خودش را دارد همسر اخلاق هم احکامش خودش.
آن مسئول بر آوردن آرامش طبعی است این مسئول اخلاق فلذا هیچ اشکالی ندارد که همسر اخلاقی یا همسر عرفانی همجنس باشند یا غیر همجنس. هیچ اشکالی ندارد که شخص همسر اخلاقی خود را حتی یکبار هم نبیند اما چشم دلش خواهد دید پس تمیز بین محدوده‌ها بسیار اهمیت دارد که اگر حفظ مراتب نکنی زندیقی.

حالا ممکن است هر سه این‌ها یک نفر باشند یعنی همسر طبیعی و اخلاقی و عرفانی یک شخص باشند و ممکن است برای هر محدوده همسری داشته باشد منتهی هر محدوده احکام خودش را دارد. دیگر طرف نمی‌تواند بگوید چون این شخص همسر اخلاقی من هست جلوی آن مثلاً برهنه باشم.
نه!! چون برهنگی از احکام همسر طبیعت هست همسر اخلاقی باید دل را مجرد و همینطور همسر عرفانی.

   خلاصه کلام اینکه انسان نیاز به سه همسر دارد در مرتبه طبع همسران باید از جنس مخالف باشند اما در خصوص همسران اخلاقی و عرفانی می‌شود هم جنس هم باشند. هرچند گاها می‌شود که هر سه همسر یکی باشد. اما پایه آرامش در این سه مرتبه فطرت انسان یعنی طبع با ارضاء, اخلاق با تعبد وعرفان با اخلاص است باید رو این‌ها فکر کن ببینم چند مرده حلاجیم.

بلی فرمایش بسیار متین است و حق مطلب هم این است منتهی اگر کسی همسر واحد برای هرسه مرتبه را پیدا کند که در هر سه مرتبه هم طبع هم اخلاق و هم عرفان همسرش باشد فکر کنم یک 120 سالی نیاز است!!!!
البته به جنبه قابلی زن و فاعلی مرد باید بسیار بسیار بسیار بسیار توجه کنیم بحث ارضا هم پایه است نه اینکه همه‌اش باشد آرامش طبعی مادی فاکتورهای بسیار می‌طلبد منتهی باید دقت کرد که آرامش اخلاقی را وارد طبع نکنیم.
ازدواج کامل در هرسه مرتبه رخ می‌دهد این که گفته‌اند هم کفو باید باشند یعنی این به یک معنی. اما اکثریت مردم کفویت را در مرتبه اول تنزل داده‌اند حالا خیلی خوب و آزاد اندیش باشند کمی هم کفویت اخلاقی را در نظر می‌گیرند
حال آنکه اس و اساس عرفان است. بگذریم، کفویت در سه مرتبه طبع و اخلاق و عرفان که حاصل شد این ازدواج کاملاً موفق و ایده آل است اما باز بشدت تاکید می‌کنم احکام هر مرتبه را جدا کنیم هر مرتبه احکام جدا از هم دارد اما عملاً تو در تو هستند.
یعنی چه بسا یکی از لحاظ مثلاً غریزه هم کفو باشند اما اخلاق غریزی هم کفو نباشند. مثال می‌زنم مثلاً اگر زن مزاجش سرد باشد و مرد مزاجش گرم و یا بالعکس این ازدواج حتی در مرتبه جنسی هم ناموفق است و منجر به شکست است.
حال آمدیم هردو هم مزاج بودند یعنی کفویت مادی حاصل است اما اخلاق یکی رذل و دیگری کریمانه است آنوقت این عدم کفویت اخلاق جنسی بر کفویت مادی خواهد چربید و باز مشکل آفرین است.
اکثری مردم در این دو مرحله هستند قلیلی از مردم هستند که نگاهی هم به کفویت عرفانی دارند.
یعنی این را می‌فهمند و حاکم بر آن دو می‌دانند اینجا دیگر مرحله شکوفایی انسان است و اینجا است که اجتماع این مرد و زن ثمر بخش است و آنچه تولید می‌شود انسان است و اگر فقط هردو کفویت مادی داشته باشند فقط آنچه تولید می‌شود حیوان دو پا هست. لذا انسان باید شد تا انسان تولید کرد.
اینجاست که احادیث را گونه دیگری خواهیم فهمید چرا پیامبر صلوات الله علیه فرمودند به عطر و زن علاقه دارم اما در مورد نماز صرف علاقه نفرمودند بلکه فرمود چشم روشنی من در نماز قرار داده شده است.
یعنی فطرت عرفانی من است که علاقه اخلاقی و مادی من را تحت سلطه قرار داده لذا من تولید انسان می‌کنم. من کارخانه انسان سازی هستم من رحمة للعالمین هستم.
اما ماها چه؟!
ما چشم روشنی مان در نماز نیست بلکه در فلان رقاصه است یا فلان پول و ماشین است. وقتی چشم روشنی این شد تولیدی من انسان نیست بلکه هرزه خوارتولید می‌کند. اینجاست که فهمیده می‌شود وقتی گفته شده هیج اجتماعی و هیچ بنیانی نزد خدای تعالی محبوب تر از"خانواده" نیست یعنی چه؟
فرمودند "خانواده‌ها." نفرمود هر نوع اجتماعی. سگ و خوک هم اجتماع دارند
بعضی ما دو پاها زن و شوهری‌شان اجتماع دو انسان نیست بلکه اجتماع دیوار با ماشین یا پول با سگ یا اسب با طلا و همینطور هست اجتماع انسان با انسان در هر سه مرتبه تولید انسان در هر سه مرتبه می‌کند.
پایان سخنان گهر بار
مدیر سایت
۲۷ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۴۶ ۱ نظر
منتظر واقعی منتظر واقعی کسی است که اهل رعایت حلال و حرام واقعی به قصد قربت باشد . کسی که می گوید من منتظر امام زمان (عج) هستم ، باید دقیقاً حلال و حرام را در خوردن و خوابیدن ، سخن گفتن ، دیدن و شنیدن و ... رعایت کند.
مراقبه و محاسبه یعنی اینکه منتظر باشید ؛ نه به این معنی که شاید 10 سال یا 20 سال دیگر شاید آقا بیاید ؛ بلکه اگر منتظر واقعی باشید می توانید 3-2 روزه از محضر حضرت استفاده کنید . آیا در عصر غیبت نیز مردم نیازمند هدایت هستند ؟ قبل از ورود به ملکوت ، طبابت مطرح است ، پس از ورود به ملکوت هدایت شروع می شود .
 چنانچه در سوره اعراف می فرماید : أوَلَم ینظروا فی مَلَکوتِ السماءِ و الأرضِ . اگر انسان وارد عالم ملکوت نشود ، نمی تواند از هدایت قرآن و پیامبر و امام (علیهم السلام) استفاده کند . آیا در عصری که به غیبت معروف است ما باید هدایت پیدا کنیم ؟ در حالی که اگر امام نباشد ، هدایت تحقق نمی یابد . آیا در قیامت به ما اجازه خواهند داد تا اعتراض کنیم که چرا امام برای ما نداده ای تا هدایت شویم ؟!
امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه شریفه «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم .» می فرماید : در مورد ما ـ امامان ـ از شما سؤال خواهد شد . هرکس در روز قیامت ناراحت باشد ، از دست خود و بخاطر کارهای خودش ناراحت است . (البته غیر از تعداد معدودی که به عنوان مستضعف هستند که در دنیای کنونی تعداد آنها به هزار نفر هم شاید نرسد .)
لذا مقتضی برای هدایت موجود و مانع نیز مفقود است . اگر مقتضی موجود نباشد و مانعی نیز در سر راه هدایت باشد ، در آن صورت ما معذور خواهیم بود . جواب این است که هرکس منتظر حقیقی باشد ، چشم دلش باز می شود و می بیند که در محضر امام (علیه السلام) است . ما الآن در محضر امام هستیم ولی نمی بینیم .
 یکی از القاب و صفات حضرت نیز که در قرآن نیز به آن اشاره شده ، «ماء معین» است . ولی گناه باعث می شود دستمان به امام نرسد . در اثر گناه از امام دور می شویم ، یعنی دستمان به امام نمی رسد با اینکه آن حضرت در کنار ما است . همچون کسی که فلج است و نمی تواند از آبی که در کنارش گذاشته اند ، حتی یک قطره هم بردارد و بنوشد . «کلّا بَل رانَ عَلَی قُلوبِهم ما کانوا یکسِبُون.» منتظر واقعی یعنی کسی که از این گناهها به پاکی می رسد . از گناه که پاک شد ، چشم و گوش جانش به کار می افتد و [می تواند از هدایت امام بهره مند گردد.]
 امام (علیه السلام) دائم در حال صحبت و سخن گفتن است. امّا زمانی که انسان گناه می کند ، ابتدا جانش بیمار می شود ؛ اگر درمان نشود ، می میرد : «ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه . » و اگر به جایی رسید که به جانش مُهرزده شد و مُرد ، در آنصورت : «سواء علیهم أءنذرتهم أم لم تنذرهم لا یؤمنون» .
در صورتی که جان انسان بیمار باشد ، سخن امام برای او مضرّ خواهد بود . (ولا یزید الظالمین الا خسارا) . اگر شما در این راه استقامت کنید ، [قالوا ربنا الله ثم استقاموا] ، وقتی وارد این مسیر شُدید ، حال به حال نباشید ، نگویید با یک گل بهار نمی شود . نگویید همه خمس نمی دهند ، همه پارتی بازی می کنند ، همه دروغ می گویند و ... اگر بخواهید با رابطه کارتان را حل کنید ، در ظاهر مشکلتان حل شده است ، و در واقع دچار مشکلات زیادی شده است . حتی اگر همه شهر خلاف و گناه کنند ، تو نکن .
تدبیر امور و مدیریت عالَم به دست خداست : (یدبر الأمر) . ابوذر می گوید اگر در هر کجای عالم باشم و کسی هم با من نباشد ولی قرآن داشته باشم ، تنها نیستم . آدمی در جمع میلیونها انسانی که گناه می کنند ، تنهاست و در بیابان اگر تنها با خدا باشی ، با اهل بیت (علیهم السلام) و با قرآن باشی تنها نیستی. اگر خدا با کسی باشد ، تمامی پیامبران ، ائمه تمامی آسمانها و زمین با او خواهد بود ، «تنها» کسی است که گناه می کند . و أن لواستقاموا علی الطریق لأسقیناهم ماءاً غدقاً : اگر مؤمنان در صراط مستقیم ، در راه دین ، استقامت کنند ، به آنان آب فراوان خواهیم داد و سیرابشان خواهیم کرد .
 منظور از آب چیست ؟ آن آبی که انسانیت انسان از آن سیراب می شود ، قرآن و دین و هدایت است . آب ظاهری ، مشترک بین انسان و حیوان است (لتأکلوا أنتم و أنعامکم) این آب ، آب انسانیت نیست ، آب بدن است . آب انسانیت ، امام زمان (علیه السلام) است ، قرآن است . چه وقت این آب را به ما می دهند ؟ - : زمانی که استقامت داشته باشیم . اینکه می گویند در ماه رمضان ، این دهان را ببندید ، برای این است که دهان دیگری باز شود ، قرار است با این دهان قرآن و امامت تناول شود . این دهان بستی دهانی باز شد تا خورنـده لقمه های راز شد نتیجه اینکه : هدایت امام (علیه السلام) همیشه هست ، و در این هزار و چند سال دوران غیبت هم ، این هدایت بوده است . منتهی برای استفاده کنندگان . کسانی که الآن استفاده نکنند ، اگر خود حضرت هم تشریف بیاورند ، استفاده نخواهند کرد.
 استادبراعتی (ره)
مدیر سایت
۰۱ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۲ ۰ نظر
به تاریخ 19/10/59 شمسی ساعت 10:10 شب چند سطری وصیت نامه می نویسم: هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غم‌زده غرق ستاره است، مادر جان می‌دانی تو را بسیار دوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت. مادر، جهل حاکم بر یک جامعه انسان‌ها را به تباهی می‌کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرنها طول بکشد که انسانی از سلاله پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گیرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است.
 

مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسان‌های سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می‌کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند. 

ای کاش به خود می آمدند. از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که: اسلامی ... ای کاش ملت‌های تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند.

مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می‌شناختند و نه باریش زحمت و رنجی متحمل شده‌اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر؛ من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی وار زیستن و علی وار شهید شدن، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می‌دارم شهادت در قاموس اسلام کاری‌ترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و الحاد می‌زند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب اسلامیند؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود مادر جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک).
و السلام - محمد ابراهیم همت

مدیر سایت
۱۱ مهر ۹۲ ، ۱۴:۰۷ ۰ نظر