دانلود کتاب استوار بصورت (pdf)
تذکر: این کتاب از سایت http://www.sofiye.net/ گرآوری شده است . بصورت فایلهای رود وپی دی اف تبدیل شده است .
در حدیثی از مولای موحدان قله عارفان و امام مخلصان هست که:
چکیده ای از آداب مخصوص شاگرد در مقابل استاد، برگرفته شده از کتاب المُرادُ مِن مُنیَةُ المُرید با اندکی تلخیص و تصرف
سوم:این دعاى شریف است که از گناهان حفظ مىکند، و دربرگیرنده رستگارى در دنیا و آخرت است:
ختم سوره واقعه و دعای مخصوص برای وسعت رزق و تسهیل امور مهم
حدیث نمود برای ما عبدالله از ابو جعفر حمید بصری از مردی نیشابوری به نام عبدالله از ابراهیم بن ادهم فراد از محمد بن علی بن ابی طالب از پیغمر صلی الله علیه وآله وسلم که رسول اکرم فرمودند : هرکس این نامها را بخواند خدای تعالی او را مستجاب میفرماید .
پس از نزول آیه شریفه « وَ
إن جَهَنّمَ لَمَوعِدِهُم أجمَعین لَها سِبعَه أبوابَ لِکُلّ باب مِنهُم جَزءٌ
مَقسوم » ، رسول خدا (ص) حالش تغییر کرد و گریه شدیدی فرمود . اصحاب هم گریان شدند
و نمی دانستند چه نازل شده و هیچ کدام از آنها نمی توانستند از آن حضرت سبب گریه
را بپرسند ! جناب سلمان گفت : هیچ چاره ای ندارد مگر آنکه حضرت فاطمه زهرا (س)
بیاید .
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحَمدُلله ربِّ العالَمین و صَلّی اللهُ علی مُحمّدٍ و آله الطّاهِرین
توسط: استاد معظم حضرت آیت الله کمیلی خراسانیسلمه الله
***
شرح درس
موضوع این درس ضرورت داشتن استاد در این راه سیر و سلوک است. شما الحمدلله استاد خود را انتخاب کردید و در جلسات شرکت دارید. از گذشته هم کم و بیش میدانستید که داشتن استاد در این راه چقدر اهمیت دارد؛ اما این مطلب نیاز دارد که بیشتر شکافته و بازگو شود. برخی از موضوعات تکرارش لازم است. ما میبینیم که در «سوره الرّحمن» برخی آیات تکرار میشود و یا در سایر سورههای قرآن نیز برخی آیات تکرار شده اند. این برای این است که شما اگر به مطلبی در یک سوره توجه کردید، در سوره دیگر به همان مطلب مجددا توجه کنید، تا تکرار آن باعث تراکم موضوع در ذهن شود و کمتر نسبت به آن غفلت و نسیان و فراموشی پیدا کنید.
1.تراوشات نفسانی
لذا بهترین انسانها کسانی هستند که در مرحله اوّل، شهوات را درون خودشان
از بین ببرند، اولیا خدا از جمله آن مرد الهی و عظیمالشّأن، صاحب جامع
السّعادات، ملأ محمّدمهدی نراقی یک تعبیری را در رابطه با شهوت بیان
میکنند، ایشان میفرمایند: شهوت یعنی آنچه خواسته نفسانی و غیر از خواسته
پروردگار عالم است؛ یعنی هرچه که تراواشات نفسانی است، شهوت میشود و هرچه
من الله تبارک و تعالی است، بندگی. لذا انسان باید با هرچه که میخواهد از
نفس بیرون بیاید، مقابله کند.
منبع : گردآوری از جلسات سایت استاد معظم حضرت آیت الله کمیلی سلمه الله
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحَمدُلله ربِّ العالَمین و صَلّی اللهُ علی مُحمّد و آله الطّاهِرین
شرح درس
همانطور که میدانید عمّار از شخصیتهای بزرگی بوده است. این دعا را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه از عمار بن یاسر (رضوان الله تعالی علیه) نقل می کند؛ این دعا را ما به دلیل نکات معرفتی و توحیدی که در آن است در کتاب آورده ایم.
فی شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید: دعاء عمار بن یاسر(رضوان الله علیه):
«اللّهُمَّ إنّکَ تَعلمُ أنّی لَو أعلَم أنَّ رِضاک فی أن أقذفَ نفسی فی هذا البحر لَفَعَلتُ، اللّهُمّ إنّکَ تَعلَم أنّی لَو أعلمُ أنّ رضاکَ فی أن أضْعَ سِیفی فی بَطنی ثُمّ أنْحَنی عَلیه حَتّی یَخرُجَ مِن ظَهری لَفَعَلتُ»؛
خواستم از امام زمان بگویم، گفتم بهتر است از کسی نقل قول کنم که در حضور بوده است. این مطالب را از محضر آیت الله بهجت (قدس سره) برایتان نقل می کنم.امام زمان (عج) (عینُ النّاظره و اُذُنُه السّامِعَه ولِسانُهُ النّاطق و یَدُهُ الباسطَه: چشم بینا، گوش شنوا، زبان گویا و دست گشادۀ خداوند) است.
در رؤیت امام (علیه السلام) مقابله و محاذات شرط نیست؛ بلکه هر جا نشسته، بر اَرَضین سُفلی و سماوات سبع و مافیهنَّ و ما بینهنَّ اِشراف دارد.
ھنگامیکه کسی فرد دیگری را مورد تمجید و ستایش قرار می دھد اگر این امر پدیده ای عمداً و آگاھانه از روی فریبکاری نباشد باز ھم یک فریب غریزی و ناخودآگاه در میان است که راز عشق میباشد. ھرکسی ھر نیکی وزیبائی و عظمتی را که در دیگری میبیند در واقع خودش را دیده است. این امرشامل حال ھر زشتی و بدی ھم میشود.
استاد:انسان راه رفته ای است که سالک را راهبری
میکند و در مهلکات با همّ خود خطرات را از او برطرف میکند
ب))رفیق
که شامل:
مرشد:از شاگردان ارشد استاد هست که مبتدی را خم و چم راه آشنا میکند
مصاحب: یار و دوست سالک که باهم و قدم بقدم تحت تربیت استاد هستند واز
حال هم استفاده میکنند
هم
کیش:سالکی هست که تحت تربیت استاد دیگر قرار داردو با سالک فقط برای بهره وری
ازحال همدیگر مراوده دارند نه دستورات سلوکی
لاابالی
:رندی که بر هرچه پیش آید و هرچه بگوید بی اعتناست .
لاشیء:
لقب دنیا .
لاله:
نتیجه معرفتها که مشاهده کنند . کنایه از چهره گلگون محبوب .
لاهوت:
حیاتی که ساری در اشیاء است و " ناسوت " محل آن است .
لاهی:
غافلی که حق را در صورتهای وسایط و روابط باز شناسد .
لایحه:
آنچه از نور تجلی ظاهر شود .
لب:
ـ عقلی که منور به نور قدس بود و صافی از قشور اوهام و تخیلات .
ـ
اشاره به نفس رحمانی .
لباس:
لباس تقوی .
لب
شکرین: کلام منزل که به انبیاء از طریق ملک می رسد و به اولیاء به وسیله تصفیه
باطن .
لب
شیرین: (1 ) کلام بی واسطه به شرط ادراک و شعور . مانند حدیث قدسی و واردات غیبی ،
(2 ) کلام بی واسطه ، کلام معشوق ، لب محبوب .
لب
لعل :بطون کلام ، کلام معشوق .
لحظ
:توجه دل به امور غیبی .
لذت:
آن خوشی که بر اثر مشاهده جمال محبوب دست می دهد .
لسان:
بیان علم حقایق .
لسان
الحق: انسان کامل .
لطف:
پرورش دادن معشوق عاشق را به طریق مواسات . آنچه بنده را به طاعت حق نزدیک و از
معاصی دور کند .
لطیفه:
( 1 ) حقیقت انسانی که لطیفه ربانی است ، ( 2 ) امر لطیف و معنی خاص که به لفظ در
نیاید .
لعل:
دل درویشان .
لغو:
آنچه انسان را از حق باز دارد .
لقا:
ظهور معشوق ، به طوری که عاشق را یقین شود که اوست .
لمه:
( نزدیک شدن ) احساسی که هم شیطان و هم فرشته به دل انسان می افکند . لمه شیطان تهدید به شر و ناامیدی از خیر است و لمه
فرشته امیدوار کردن انسان به خیر و تصدیق حق .
لوامع: ( 1 ) اظهار نور بر دل با بقاء فواید آن ، ( 2 ) انوار
درخشان که پرتو می افکند بر اهل بدایات از صاحبان نفسهای پاک .
لوایح:
کنایه از اختلاف احوال ارباب سلوک ومقامات آنها .
لوح
محفوظ: نور الهی .
لؤلؤ
معظم: انسان کامل .
لهو:
چیزی که انسان را از خدا بازدارد .
لیله
القدر: شبی که سالک را به تجلی خاص مشرف گردانند تا به آن تجلی ، قدر و مرتبت خود
را نسبت به محبوب بشناسد و مقام اهل کلام در معرفت
امیرالمومنین امام على علیهالسلام:
مردى
نزد پیامبر صلى الله علیه وآله آمد و گفت: به من کارى بیاموز که با انجام
دادنش، خداوند مرا دوست بدارد، آفریدگان نیز دوستم بدارند، خداوند دارایىام را
بیفزاید، تندرستم گرداند، عمرم را طولانى کند و مرا با تو محشور سازد.
موضوع علم عرفان خدا نیست چون اصلا خدا قابل بحث نیست موضوع علم عرفان ارتباط حق با عالم و عالم با حق است – من حیث الارتباطین – ارتباط کثرت با وحدت و ارتباط وحدت با کثرت .
حمدی که اقتضا میکند از مرحله ذات تنزل کرد- حمدا یرتضیه
ذاتک – و – حمدا یقتضیه کنه حقائق کمالاتک الصفاتیه -
کمالات صفاتی تو آن را اقتضا میکند اینطور حمدی میکنم تو را چون ممکن است بعضی ها خیلی ها هست که شما ممکن است چیزهایی را خود ما توجه نداریم به آنها ولی خواسته و نا خواسته نظام عالم به این است که آن تاثیرش را میگذارد از ادنی مراتبش تا اعلی مراتبش این است یک بار عرض شد از خود یک عارف بپرسید دارید به ما فیض میدهید میگوید نه،ولی واقعیت این است که این دارد به اطرافیانش از آن کانال خودش که وصل است،فیض میدهد چه شما بخواهی و چه نخواهی به سایه هم بروی به خانه هم بروی آن نور خورشید خانه تان را روشن میکند اللهم اینکه یک نفربرود در پستو کمد در و دیوار را به رویش ببندد در تاریکی باشد , نزدیکی به ولی الهی , که گفتن حول کامل بگردید دنبال کامل بگردید.
مقدمه مصباح الانس:
سبحانک و بحمدک – اگر اول مفتاح را باز کنید نوشته شده : اللهم : با الف شروع کرد ولی مصباح با سین شروع کرد و اینها یک دأبی هم دارند که مثل قرآن با الف شروع شده الحمد لله رب العالمین که در خود این هم لطیفه است نه اینطور که همینطور قلم گذاشته اند و نوشته اند،نه،قلم گذاشتنشان روی حساب و کتاب است حتی در بدایه و نهایه که علامه طباطبایی نوشته دقت فرمایید با الف شروع شده بعد این بنده خدا با سین شروع کرده.
غافل باشد انیست که مراتب را کمل ظهور پیدا می کند همین است بعد می گوید که این را خیلی می شنویم:
آقا شما چرا عزلت گرفتید . شما چرا صحبت نمی کنید ؟ ائمه اینطور بودند؟ما به راه ائمه هستیم. مرد حسابی تو که می گویی ما براه ائمه هستیم ذره ای از معارف ائمه را نفهمیده ای که می گویی ما به راه ائمه هستیم .ائمه و پیامبران واولیاء واوصیاء و کملین در مقام لا یشغلها شآن عن شآن هستند اینها سفر اول ، دوم ، سوم ، چهارم را طی کرده اند .
انسان زنده کسی است که زنده را و زندگی را یعنی
روح را و جمال جان را میبیند و میشنود و میبوید و لمس میکند. یعنی حضور
پروردگار را در ھر جان و جاندار و حتّی بیجان. مخصوصاً آدمھا که حامل روح خداوند
ھستند. و لذا انسان زنده انسانی خدابین است و خدا فھم و حق بین است و حق پرست
وزیبائی بین و جمال یاب است که در وجود انسانھا حضور ذات و قداست روح و طھارت جان
را مییابد و میبوید. و نیز به ھمان میزان آفت و چرک و فساد و زشتی ھائی که جمال
جان را کثیف کرده است و با این حال او جمال
قدسی حق را زیر این چرک ھم میبیند و آنرا مدنظر و مخاطب قرار می دھد. و لذا انسانھا را
خدائی میکند و به خود میآورد و به حرکتی الھی و قدسی وا میدارد و دل زده و قلبی
و انقلابی میسازد. ولی انسان مرده را اگر با عرش پروردگار و ملکوت و ملائک روبرو کنی میگوید:
اوھام و طلسم و خیالی بیش نیست! و لذا انسان مرده جز مرداب نمییابد و از خویشتن نفرت
دارد و فراری است و لحظه ای توان با خود بودن و با خود ماندن و تنھائی را ندارد.
ھمانطور که آدمی
قادر نیست لحظه ای با جسد گندیده ای تنھا بماند. آدم مرده مستمراً خودش را بزک میکند و گریم
مینماید و عطر و گلاب میپاشد و در ازدحام گم و گور میشود تاجسد گندیده خود را نبیند و بتواند
گندیدگی و تعفن و فساد خود را به دیگران نسبت دھد. و برای این مقصود مجبور است که
مستمراً دعوی عشق نماید تا دیگران به وی امکان پنھان شدن در پشت سرشان را بدھند و
برای لحظاتی از وی تمجید
کنند و به وی جایزه بدھند و تبریک بگویند.
سخن بر سر تفاوت
انسان مؤمن و کافر بود؛ انسان زنده دل و مرده دل.
انسان دو ریشه دارد:
یکی از
نسو و دیگری از انس. علما اختلاف کردهاند کدام است؟ ولی حقیر معتقد هست
هردو ریشه انسان هست منتهی شخص در سیر خودش معلوم میکند از کدام ریشه نشأت
گرفته بعضی آدمها ریشهشان نسو یعنی از نسیان وفراموشی است اینان اشباح
هستند و اکثریت مردم را تشکیل میدهند عده ای از انسانها از دایره نسیان
جهیدهاند و به حظیرة الانس وارد شدهاند اینان ریشهشان از انس هست کسانی
که ریشه در انس دارند با همنوعان و هم ریشههای خود انس دارند ولو یکی در
مریخ باشد دیگری در خورشید بالاخره اینها طبق قانون جذب در یک نقطه اتصال پیدا میکنند.
عده ای اتصالشان به عنوان زن و شوهر است عده ای اتصالشان دوست و رفیق
عده ای به عنوان شاگرد و استاد بالاخره این ریشه کارش را خواهد کرد و این اتصال آخرش محو است یعنی هردو یکی میشوند.
حال ممکن است کسی زن دیگری باشد ولی محوش در رفیقش باشد
دیگری در استادش.
که نهایت مرتبه محو، محق و اندکاک در معشوق حقیقی یعنی الله جل جلاله هست.
چه بسا این شخص فقط همسر اوست همسر طبیعت او اما آنشخص حالا رفیق یا استاد
یا همسر اخلاق یا همسر عرفانی اوست و این هیچ منافاتی ندارد منتهی شرع مقدس محدوده همه چیز را مشخص کرده همسر طبیعت احکام خودش را دارد همسر اخلاق هم احکامش خودش.
آن مسئول بر آوردن آرامش طبعی است این مسئول اخلاق فلذا هیچ اشکالی ندارد
که همسر اخلاقی یا همسر عرفانی همجنس باشند یا غیر همجنس. هیچ اشکالی ندارد
که شخص همسر اخلاقی خود را حتی یکبار هم نبیند اما چشم دلش خواهد دید پس
تمیز بین محدودهها بسیار اهمیت دارد که اگر حفظ مراتب نکنی زندیقی.
حالا ممکن است هر سه اینها یک نفر باشند یعنی همسر طبیعی و اخلاقی و
عرفانی یک شخص باشند و ممکن است برای هر محدوده همسری داشته باشد منتهی هر
محدوده احکام خودش را دارد. دیگر طرف نمیتواند بگوید چون این شخص همسر
اخلاقی من هست جلوی آن مثلاً برهنه باشم.
نه!! چون برهنگی از احکام همسر طبیعت هست همسر اخلاقی باید دل را مجرد و همینطور همسر عرفانی.
خلاصه کلام اینکه انسان نیاز به سه همسر دارد در مرتبه طبع همسران باید
از جنس مخالف باشند اما در خصوص همسران اخلاقی و عرفانی میشود هم جنس هم
باشند. هرچند گاها میشود که هر سه همسر یکی باشد. اما پایه آرامش در این
سه مرتبه فطرت انسان یعنی طبع با ارضاء, اخلاق با تعبد وعرفان با اخلاص است
باید رو اینها فکر کن ببینم چند مرده حلاجیم.
مادرجان، به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه امام حاضر بودم بمیرم؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش کار و بی تفاوت و متاسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی میکنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند.
ای کاش به خود می آمدند. از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخیزید و اسلام را و خود را دریابید نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی - نه غربی؛ اسلامی که: اسلامی ... ای کاش ملتهای تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند.
مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم
صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بیرون ببرد ولی روشنفکران ما به این
انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را میشناختند و نه باریش زحمت و رنجی
متحمل شدهاند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر
است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر؛ من زندگی را
دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم علی
وار زیستن و علی وار شهید شدن، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست
میدارم شهادت در قاموس اسلام کاریترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور،شرک و
الحاد میزند و خواهد زد. ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر
جامعه ما را به لجنزار کشیده است ولی چاره ای نیست اینها سد راه انقلاب
اسلامیند؛ پس سد راه اسلام باید برداشته شودند تا راه تکامل طی شود مادر
جان به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم
بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق
الشهادة فی سبیلک).
و السلام - محمد ابراهیم همت