نگاه به شهوت با دو معنا
يكشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۱۰ ب.ظ
2. قوّهای مِن ناحیه الله
البته دو حالت برای شهوت است؛ یعنی در باب اصل شهوت یک معنای دیگر را هم داریم و آن این است: شهوت، یک قوّهای است که مثل قوای دیگر مِن ناحیه الله تبارک و تعالی در بشر قرار داده شده است و هیچ یک از انبیاء عظام هم نیامدهاند که این شهوت را در انسان سرکوب کنند، بلکه آمدند بگویند: آن را در صراط مستقیم قرار بدهید و شهوتران نباشید. لذا شهوترانی بد است؛ نه اصل این قوّه شهوت. انسان باید این شهوت را کنترل کند و در صراط مستقیم قرار بدهد.
علمای اخلاق در رابطه با شهوت به این معنای دوم، مفصّلاً مطالبی را بیان کردهاند، آنها غضب را هم به عنوان شهوتی تبیین کردند که اگر در صراط خودش باشد، منعی ندارد امّا اگر در صراط خودش نباشد، همان شهوتی میشود که نباید به آن مبتلا شد، لذا هر چیزی باید در صراط خودش قرار بگیرد.
پیامبر عظیمالشّأن(ص) که رحمت للعالمین هستند، «أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ» میشوند و با کفّار شدیدترین برخوردها را میکند، حتّی در قرآن کریم و مجید الهی، مِن ناحیه الله تبارک و تعالی به ایشان بیان میشود: مواظب منافقینی که دور تو هستند، باش. پس باید غضب کند و مراقبه داشته باشد. امّا اگر کسی یک موقعی این غضب در صراط خودش قرار ندهد، همان شهوت به معنای اوّل میشود.
اولیا خدا در یک تعبیری راجع به صراط مستقیم بیان میکنند: صراط مستقیم یعنی همه قوایی که پروردگار عالم به انسان مرحمت کرده، در راه خودش (راه پروردگار عالم) استفاده شود و از آنچه نفس دون میخواهد، دور شود. چون نفس دون چیزی را میخواهد که خلاف آن چیزی است که پروردگار عالم بیان کرده است.
شهوت، نجس است!
لذا باید نفس را پاک کرد. بزرگان در رابطه با لفظ طهارت، تعبیری را بیان میکنند که بسیار عالی و زیباست. از جمله آیتالله بهجت، آن بهجت القلوب بیان میفرمودند: از مواردی که عنوان طهارت برای دوری از شهوات بیان شده، معلوم میشود شهوات، نجس است.
اینجا هم حضرت فرمودند: «خَیْرُ النَّاسِ مَنْ طَهَّرَ مِنَ الشَّهَوَاتِ نَفْسَهُ»، پس معلوم میشود این شهوات، نجس است و انسان باید نفسش را طاهر کند؛ یعنی اگر با شهوات بودی، این شهوات، نفس را به نجاست میکشانند و نفس، نفس دون و نجس میشود؛ امّا اگر دور از شهوات بودی، نفست، نفس الهی و طاهر میشود و این مطلب مهمّی است.
هر نوع از شهوات انسان را گرفتار میکند، یکی شهوت مال دارد «الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» و طبیعی است طوری مال را دوست دارد که دیگر برایش مهم نیست حلال باشد یا حرام، لذا به نجاست میافتد.
یکی شهوت قدرت دارد، لذا از هر طریقی که شده به نفس جواب مثبت میدهد تا به قدرت برسد. دیگر برایش مهم نیست چه کسی چه چیزی بیان میکند؛ مهم نیست که با کیست، یک روز این طرف است، یک روز آن طرف؛ فقط ملاکش این است که به قدرت برسد. پس نفس او هم نجس شده است.
یکی نعوذبالله، نستجیربالله شهوت جنسی دارد. دیگر برایش مهم نیست طرفش کیست، حلال است، حرام است، نگاه را کنترل نمیکند، زبان را کنترل نمیکند، دست را کنترل نمیکند؛ خودش را در لجنزار گناه قرار میدهد و اینطور مبتلا میشود.
پس اگر انسان میخواهد بهترین انسانها باشد، باید مراقب باشد. فرمودند: بهترین انسانها، آن کسی است که در ابتدا نفسش را از شهوات طاهر کند؛ یعنی باید هرچه شهوت است، بیرون بریزد.
بیان هم کردیم که شهوت یعنی آن تراوشات نفسانی که غیر از خداست. اگر انسان در این باره تأمّلی کند، خودش میتواند بفهمد. همانطور که بیان میشود: «الانسان خبیر علی نفسه» انسان خود، به نفس خودش آگاه است و هیچ کس بهتر از او نسبت به نفس او آگاهی ندارد، مثلاً خودش میداند که نعوذبالله، نستجیربالله، پناه به ذات حضرت احدیّت، به کدام شهوت دچار است؛ شهوت غضب، شهوت مقام، شهوت مال، شهوت جنسی، شهوت عنوان، یا ... .
شهوت بیان/استغفار بعد از جلسات ذکر!
به قدری این شهوت عجیب و خطرناک است که اگر یک موقع به اولیا خدا، مِن ناحیه الحجّه امر نمیشد، حتّی حرف هم نمیزدند و فقط یک کنجی مینشستند و سکوت میکردند؛ چون نگران بودند و میترسیدند از این که صحبتشان، شهوتِ بیان باشد. امّا چون میدانند الان امر است که «بَلِّغ»، آنها هم تبلیغ میکنند.
آن مرد الهی و عظیمالشّأن، علّامه آسیّد محمّدحسین حسینی طهرانی، به نقل از آسیّد هاشم حدّاد میفرمودند: بعد از مباحث، وقتی دارید جلسه را ترک میکنید، بهتر است صد مرتبه استغفار کنید.
بعد ایشان فرمودند: یک موقعی برای من سؤال شد؛ گفتم: این استغفار بعد از جلسه که شما امر فرمودید، یعنی چه؟
ایشان فرمودند: ما این استغفار را میکنیم که نکند آنچه که گفتیم از نفس بوده باشد - گرچه خصّیصین با هم در خلوت هستند امّا وحشت داشتند از این که نکند شهوت بیان داشته باشد - و آنچه که شما استغفار میکنید، برای این است که نکند تصوّر کرده باشید حالا که شما در این راه آمدید، انتخاب شدهاید و دیگر هیچ کس جز شما انتخاب نشده!
شاید یک موقع انسان به خودش غرّه برود که الان در دل شب، خیلیها خواب هستند امّا امثال ما انتخاب شدهاند که در محضر آسیّد هاشم حّدادیم و ... .
لذا اولیا الهی از هر نوع شهوتی گریزان بودند که بهترین مردم همین افراد است.
انسان مبتلا به نجاسات نفسانیه است
یک مطلب دیگری که از روایت شریفه «خَیْرُ النَّاسِ مَنْ طَهَّرَ مِنَ الشَّهَوَاتِ نَفْسَهُ» معلوم میشود، این است که معالأسف، انسان به این شهوات و نجاسات نفسانی مبتلاست و چون مبتلاست، باید برای برطرف شدنش کار کند.
عرض کردیم وقتی عنوان «طَهَّرَ» است، طهارت در مقابل نجاست است. اگر طهارت است، یعنی مقابلش نجاستی است. اگر فرمود: «خَیْرُ النَّاسِ مَنْ طَهَّرَ مِنَ الشَّهَوَاتِ نَفْسَهُ» یعنی بشر به این نجاسات نفسانیّه مبتلاست. مبادا یک موقعی این مطلب را فراموش کند.
راه به دست گرفتن زمام نفس
اتّفاقاً یکی از مطالبی که در رابطه با بهترین انسانها بیان شده، این است که آن کسی، از بهترین انسانهاست که دائم نفس خودش را مخاطب قرار بدهد و مراقب این نفس دون باشد؛ چون اگر مراقب نباشد، معلوم است صد در صد گرفتار میشود. اگر کسی بخواهد به غیر خودش بپردازد، باخته است.
عرض کردیم پیامبر عظیمالشّأن(ص) فرمودند: «خیرکم من أعانه اللَّه على نفسه فملّکها»، بهترین شما کسی است که خداوند او را در برابر نفسش یاری برساند و در نتیجه زمام آن را در اختیار خودش قرار دهد، «فملّکها» یعنی اوّل به خودش بپردازد.
اولیا خدا حسب روایات شریفه بیان میکنند: بهترین انسانها، آن کسی است که قبل از این که به عیوب دیگران، مشغول شود - که اصلاً اولیا به عیوب دیگران کار ندارند - به عیوب نفس خودش بپردازد.
آن کسی که بهترین انسانهاست، نگاه میکند و میفهمد نفس، درون نجاست نفسانیّه و شهوات است. لذا برای این که دچار این نجاسات نفسانیّه نشود و گرفتار نشود، اوّل به خودش میپردازد و به دنبال طهات نفس میرود.
اصلاً اولیا خدا یک بحثی را با عنوان بحث طهارت نفس دارند، «خَیْرُ النَّاسِ مَنْ طَهَّرَ مِنَ الشَّهَوَاتِ نَفْسَهُ». یعنی از خود غافل نمیشوند، لذا انسان باید قبل از این که به عیوب دیگران بپردازد، دائم به خودش بپردازد.
عتاب نصیحت کننده به خود!
آیتالله العظمی مرعشی نجفی، آن مرد الهی و عظیمالشّأن، فرمودند: پدرم، آیتالله آسیّد محمود مرعشی بیان میفرمودند: وقتی کسی را که وظیفه تو بود نصیحتش کنی، نصیحت کردی، بگو: خدا! نکند من مبتلا باشم.
بعد ایشان میفرمودند: گاهی میشد که خود ایشان بعضیها را به باب نصیحت، نصیحت میکردند امّا بعد از آن، خودشان در خفا گریه میکردند و میگفتند: خدا! نکند یک موقعی من که به عنوان ناصح و نصیحت کننده، وارد شدم، خودم مبتلا باشم!
البته این مطلب یک پیام هم دارد و آن این است که اگر کسی خواست به خودش بپردازد، این طور نیست که دیگر نهی از منکر و نصیحت، نکند؛ بلکه باید آنها را هم داشته باشد امّا قبل از این که بخواهد به دیگران بپردازد، اوّل طهارت نفس خودش را داشته باشد.
لذا حال خوش اولیا طوری است که حتّی بعد از آن موقعی هم که مأمور به تبیین به دیگران است، باز هم به تعبیری سر در درون خود فرو میبرند و یک نگاهی به درون خود میاندازند و از پروردگار عالم میخواهند و به درگاهش اغاثه میکنند که خدا! نکند من خودم مبتلا باشم.
یعنی دائم نگراناند که اگر نصیحت هم میکنند، نکند نستجیربالله، نعوذبالله، ولو به قدر ذرّهای خودشان هم مبتلا باشند. لذا دائم به طهارت نفس میپردازند و تا آن لحظهای که دارند میروند، دست بر نمیدارند، برای همین هم هست که اینها بهترین انسانها هستند؛ «خَیْرُ النَّاسِ مَنْ طَهَّرَ مِنَ الشَّهَوَاتِ نَفْسَهُ».
پس یک مطلب دیگری که میتوانیم از این روایت برداشت کنیم این است که این نفس دون به نجاسات (یعنی به همان شهوات) گرفتار است؛ نکند غافل شویم و فکر کنیم که دیگر خودمان خوب هستیم.
نوری که شک دارد در طهارت است یا خیر!
عزیزم! این را هم به عنوان کد به ذهن بسپار، اصلاً نمیشود در عالم، ولیّ خدایی، ولی شود که ولو به یک لحظه بگوید: نستجیربالله و نعوذبالله، من بهتر از دیگران هستم.
اولیا خدا خورشید فروزاناند و میدرخشند، اصلاً کلامشان، کلام الهی است. وقتی انسان در محضرشان مینشیند، یاد خدا در او زنده میشود امّا ابداً ولو به لحظهای تصوّر نمیکنند که خوب هستند. آنها دائم با نفس درگیر هستند و لحظهای این احساس را ندارند که بگویند: دیگر در ما شهوت نیست.
گرچه حال اولیا، همین هست؛ آنها آن قدر بالا رفتهاند که دیگر اصلاً شهوتی در وجود آنها نیست و کلام ایشان، نور است.
خیلی عجیب است! مرحوم حاج حلوایی بیان فرمودند: آقاجان، آیتالله العظمی ادیب آن ابوالعرفاء، در مشهد، محضر حضرت ثامنالحجج(ع)، زیارت جامعه را میخواندند، یک باره شنیدم همانطور که ایشان در زیارت جامعه خطاب میکردند: «کلامکم نور»؛ از سمت ضریح صدا میآمد: «و أنتَ نور»؛ ایشان میخواندند: «و امرکم رشد»؛ صدا میآمد: «و انت رشد». دو سه مرتبه سرم را به دیواری که تکیه داده بودیم، زدم که حالم تغییر کند. گفتم: نکند من دارم اشتباه میشنوم. دو مرتبه دیدم هرچه آقا میخواند، از ضریح هم خطاب میرسد که تو هم این هستی!
اولیا همینطور میشوند؛ در حال طهارت به جایی میرسند که کلام آنها نور است، صورت آنها نور است، عالم آنها نور است. این مطلب اشاره به همان فرمایش وجود مقدّس نبی مکّرم(ص) است که کلام آنها انسان را یاد خدا میاندازد، اصلاً حتّی حرف هم نزنند، همین همنشینی با آنها انسان را یاد خدا میاندازد، همین که انسان کنار آنها مینشیند و صورتهای الهی ایشان را نگاه میکند، یاد خدا میافتد.
تا انسان آن مردان عظیمالشّأن و الهی مثل آیتالله العظمی ادیب، مثل آیتالله العظمی بهجت، مثل آیتالله العظمی بهاءالدّینی، مثل آن مرد الهی، حاج شیخ جعفر مجتهدی و ... را میبیند، گویی نور میبیند و دیگر از دنیا میبرد. چه بگویم؟! ما این تعبیرها را نمیفهمیم، امّا بعضی گفتهاند: گویی خدا را میبیند!
امّا همین مردان الهی که نور هستند، تا همان لحظه آخر از این نفس دون وحشت دارند و میگویند: نمیدانیم توانستیم طاهرش کنیم و به مقام طهارت رسیدیم یا خیر.
۹۳/۰۶/۲۳
دوست داری از تک تک بازدید کننده هات پول دربیاری ؟
در سایت معتبر وطن رنک با دامنه عضو شو و کد رو تو وبلاگت بزار و به ازای هر بازدید کننده از وبلاگ 3 تومن درآمد کن .
پرداخت 3 تومان به ازای هر بازدید کننده
پشتیبانی و تسویه حساب هفتگی
اعتبار و سابقه بالا با آدرس .com
شمارش بازدید عالی و سریع و مطمئن
http://www.vatanrank.com