استاد:انسان راه رفته ای است که سالک را راهبری
میکند و در مهلکات با همّ خود خطرات را از او برطرف میکند
ب))رفیق
که شامل:
مرشد:از شاگردان ارشد استاد هست که مبتدی را خم و چم راه آشنا میکند
مصاحب: یار و دوست سالک که باهم و قدم بقدم تحت تربیت استاد هستند واز
حال هم استفاده میکنند
هم
کیش:سالکی هست که تحت تربیت استاد دیگر قرار داردو با سالک فقط برای بهره وری
ازحال همدیگر مراوده دارند نه دستورات سلوکی
لاابالی
:رندی که بر هرچه پیش آید و هرچه بگوید بی اعتناست .
لاشیء:
لقب دنیا .
لاله:
نتیجه معرفتها که مشاهده کنند . کنایه از چهره گلگون محبوب .
لاهوت:
حیاتی که ساری در اشیاء است و " ناسوت " محل آن است .
لاهی:
غافلی که حق را در صورتهای وسایط و روابط باز شناسد .
لایحه:
آنچه از نور تجلی ظاهر شود .
لب:
ـ عقلی که منور به نور قدس بود و صافی از قشور اوهام و تخیلات .
ـ
اشاره به نفس رحمانی .
لباس:
لباس تقوی .
لب
شکرین: کلام منزل که به انبیاء از طریق ملک می رسد و به اولیاء به وسیله تصفیه
باطن .
لب
شیرین: (1 ) کلام بی واسطه به شرط ادراک و شعور . مانند حدیث قدسی و واردات غیبی ،
(2 ) کلام بی واسطه ، کلام معشوق ، لب محبوب .
لب
لعل :بطون کلام ، کلام معشوق .
لحظ
:توجه دل به امور غیبی .
لذت:
آن خوشی که بر اثر مشاهده جمال محبوب دست می دهد .
لسان:
بیان علم حقایق .
لسان
الحق: انسان کامل .
لطف:
پرورش دادن معشوق عاشق را به طریق مواسات . آنچه بنده را به طاعت حق نزدیک و از
معاصی دور کند .
لطیفه:
( 1 ) حقیقت انسانی که لطیفه ربانی است ، ( 2 ) امر لطیف و معنی خاص که به لفظ در
نیاید .
لعل:
دل درویشان .
لغو:
آنچه انسان را از حق باز دارد .
لقا:
ظهور معشوق ، به طوری که عاشق را یقین شود که اوست .
لمه:
( نزدیک شدن ) احساسی که هم شیطان و هم فرشته به دل انسان می افکند . لمه شیطان تهدید به شر و ناامیدی از خیر است و لمه
فرشته امیدوار کردن انسان به خیر و تصدیق حق .
لوامع: ( 1 ) اظهار نور بر دل با بقاء فواید آن ، ( 2 ) انوار
درخشان که پرتو می افکند بر اهل بدایات از صاحبان نفسهای پاک .
لوایح:
کنایه از اختلاف احوال ارباب سلوک ومقامات آنها .
لوح
محفوظ: نور الهی .
لؤلؤ
معظم: انسان کامل .
لهو:
چیزی که انسان را از خدا بازدارد .
لیله
القدر: شبی که سالک را به تجلی خاص مشرف گردانند تا به آن تجلی ، قدر و مرتبت خود
را نسبت به محبوب بشناسد و مقام اهل کلام در معرفت