آه

اللهم عجل لولیک الفرج

آه

اللهم عجل لولیک الفرج

آه

موضوع این وبلاگ ان شاءالله سلوک عملی خواهد بود .

طبقه بندی موضوعی

آخرین نظرات

برخی از افاضات اساتید

جمعه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۵۱ ق.ظ

یا مثلا از جناب سید علی آقا قاضی نقل میکنند که "اگر کسی نصف عمر خود را دنبال استاد برود وقتتش را تلف نکرده" همین است چون به محض اینکه بهش رسیده اگر استاد خودش هم نخواهد نور وجودش برایش میرسد .ازجناب سید مهدی قاضی نقل میکردند علامه حسن زاده سید مهدی پسر آقای قاضی که در علوم غریبه اوضاعی بود میفرمودند ما که پدرمان بود داشتیم , خوب داشتیم ,القائات داشتیم به تعبیر بنده مکاشفه داشتیم پدر که رفت اینها هم رفتند ما فکر میکردیم که از خودمان داشتیم نگو که پدر داشت میداد اما گاها کامل به حدی میتواند برسد که حتی (( صحت گفته به عهده ی ناقل )) جناب افلاطون که به کرسی درس مینشست یک عده از شاگردان رو به رو مینشستند ایشان همینطور کتاب را به دست گرفته و میخواند و آنها مثلا مینوشتند و یادداشت میکردند میفرمایند یک عده از شاگردان در ایوان نشسته بودند ((رواق)) ایشان که مثلا به اینها میخواندن،ان رواقیون از اشارات چشم و ابروی ایشان درس میگرفتند آنها درسشان این بود میفرمایند در عین حال که داشتند به لفظ به رو به رویی ها میگفتند به اشاره به آن بالایی ها میگفتند عده ای از خواصشان در مزرعه و در بیمارستان در محل کار خود در مطالعه خودشان مشغول بودند این هم تدریس میکرد آنها به این طرف و این به آنطرف اشراق میکرد و از اینجا درس را به آنها تحویل میداد  و آنها تحویل میگرفتند.

کامل که به مقام کمال و کمل رسید دیگر میتواند که خودش بدهد خودش بستاند در احوالات  آقای قاضی هست گاها یک چیزهایی میدادند و یک چیزهایی میگرفتند یا مرحوم ملاحسینقلی در احوالاتش است که میفرمودند در حال رفتن بودند که یک عده جوانی را دیدند که به لهو و لعب و موسیقی مشغول بودند که آمدند و سربسرایشان گذاشتند گفتند حاج آقا  بیا بشین شما هم عشق و حال کن  ایشان هم گفتند باشه رفت جلو گفتند من بزنم شما برقصید یا شما بزنید من برقصم گفتند شما بزن ما برقصیم میفرمایند اشعار امام جواد علیه السلام را در مورد ذات الهی است آنها را خواندند این که داشت میخواند جوانان دیوانه شدند همان جا ول کردند و به دنبال ایشان افتادند و به مقاماتی رسیدند تصرف کرد یا مثلا میفرمایند که یکبار هم شخصی پیش استادی بود به حدی رسید استاد برای ایشان نامه نوشت گفت بده به ملاحسینقلی  دیگر شما باید تحت تربیت ایشان قرار بگیرید این شاگرد که به این مقام رسیده بود نامه را گرفت و برد و داد دست ملاحسینقلی در جمع هم نشسته بودند میگویند ملاحسینقلی نامه را باز کرد و خواند با دستش اشاره کرد پا شو پاشو جمع چی فکر کردند این گفت پا شو با همین پاشو آن را بلند کرد او هم  گرفت .گفت : پا شو پا شو .

۹۳/۰۶/۱۴
مدیر سایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">